مجله فرهنگی فرادید نوشت:
رقصیدنش محمود دولت آبادی در تالار وحدت، در آستانه ۸۰ سالگی، آنقدر به مذاق اهالی فرهنگ و هنر خوش آمده که در این روزهای نه چندان خوش، فیلم آن را دوسه روزی است دست به دست میکنند. از "محمود دولت آبادی" صحبت میکنیم.
رقصیدن محمود دولت آبادی در کنسرت گروه لیان حاشیهساز شد
آثار محمود دولت ابادی
۱. متولد سال ۱۳۱۹ است. در دولت آباد. از توابع سبزوار. روستایی که حدود ۱۰ دقیقه تا سبزوار فاصله دارد. تا ۱۴ سالگی اش اتفاق عجیب و غریبی نمیافتد. مثل همه کودکان از شش سالگی به مدرسه میرود و، چون خانواده بضاعت مالی بالایی ندارد کار هم میکند. البته در چهار سالگی اش نقش تشییع پیکر گل محمد و بیگ محمد قهرمانان رمان کلیدر در ذهنش نقش میبندد.
۲. یک بیماری باعث یک رشته مسافرت تقریبا اجباری برای او میشود. بیماری اش استئوملیت نام داشت. یک بیماری استخوانی در پا. برای معالجه رفت مشهد و بعد از آن به کربلا و نجف سری زد و دست آخر هم به تهران رفت. مسافرت هایش حدود سه سالی طول کشید، اما حتما دولت آبادی را با جهانهای دیگری غیر از روستای کوچکش آشنا کرد.
۳. بعد از بازگشت به سبزوار یک سالی در این شهر ماند و بعد برای آموزش گروهبانی به مشهد رفت. به هوای بزم رزم رفت، ولی در بزم باقی ماند و با تئاتر و نمایش آشنا شد. یک سال بعد هم وقتی به تهران رفت با آثار چخوف و هدایت آشنا شد.
۴. آغاز فعالیت جدی اش از سال ۱۳۳۹ بود یعنی از ۲۰ سالگی. رفت به تئاتر پارس و آنجا ابتدا به عنوان رکلاماتور به اعلام برنامههای تئاتر کمک میکرد. تئاتر را البته جدیتر پیش برد و یک سال بعد در کلاسهای آزاد تئاتر آناهیتا شرکت کرد. یک سال بعد هم یعنی در سال ۱۳۴۱ در نمایشنامه شبهای سفید داستایوفسکی بازی کرد.
۵. داستان نویسی را هم از همان سال ۱۳۳۹ آغاز کرد و در سال ۱۳۴۱، او داستان «ته شب» را نوشت. نوشتن این داستان سیاسی در آن دوران نشان داد که دولت آبادی، جوانی ریسک پذیر است.
از محمود دولت ابادی به عنوان شناخته شده ترین نویسنده زنده ایرانی در دنیا یاد میشود
۶. دو سال بعد، وقتی برادر ۲۱ ساله اش نورالله دولت آبادی فوت میکند؛ زندگی دومین روی ناخوشش را به دولت آبادی نشان میدهد. شاید برای همین است که ترک تحصیل میکند، ولی کارش را زمین نمیگذارد. در همان سال یک نمایشنامه بازی میکند و سه داستان کوتاه مینویسد.
سال قبل از آن هم سه نمایش بازی کرده بود و دو داستان نوشته بود. مجموعا شش داستان و پنج نمایش تا ۲۴ سالگی. آمار بدی نیست. هست؟ الا همین پر کاری است که زمینه آشنایی او با بزرگان ادب و فرهنگ در آن دوره را فراهم میکند.
سال ۱۳۴۵ با احمد شاملو آشنا میشود و یک سال بعد با جلال آل احمد. در سال ۱۳۴۶ در نمایشی بازی میکند که غلامحسین ساعدی آن را نوشته و در سال ۱۳۴۷ در نمایشی که علی حاتمی آن را نوشته است.
در سال ۱۳۴۸ هم در دو نمایشی بازی میکند که اثر بهرام بیضایی است. ضمنا در همان سال، نقش کوتاهی دارد در فیلم گاو اثر مسعود کیمیایی. دقت کنید که دولت آبادی هنوز ۳۰ ساله نشده و با این همه اسم بزرگ کار کرده است و ضمنا داستان هایش به عدد ۱۴ رسیده، کتاب اوسنه باباسبحان، مجموعه لایههای بیابانی و داستان بلند سفر را منتشر کرده بود و تعداد نمایش هایش به عدد ۱۰ رسیده است و ضمنا یک نمایشنامه هم نوشته.
۸. ۳۰ ساله است که با مهر آذر ماهر ازدواج میکند. یک سال است که نگارش بلندترین رمان فارسی را آغاز کرده و احتمالا برای همین سفری دارد به روستای کلیدر. در عین حال شروع به نقد کتاب کرده و البته با افراد بزرگی مثل اکبر رادی هم کار تئاتر میکند.
۹. سال ۱۳۵۲ است. دولت آبادی وارد مرحله جدیدی از فعالیت میشود. داستان اوسنه باباسبحان را به مسعود کیمیایی میفروشد تا بر اساس آن فیلم سینمایی خاک را بنویسد. ماجرای همکاری کیمیایی و دولت آبادی البته فراتر از این حرفهاست و حتی دولت آبادی گفته که ایده فیلم گوزنهای کیمیایی هم از نمایشنامه تنگنای اوست.
دولت آبادی گفته که ایده فیلم گوزنهای کیمیایی هم از نمایشنامه تنگنای اوست
۱۰. سال ۱۳۵۳، دولت آبادی توسط ساواک بازداشت میشود. عضویت در کانون نویسندگان، تبلیغ افکار چپ و احتمالا برخی از آثارش زمینه این برخورد را به وجود آورده است. او سه سال در زندان باقی میماند و سال ۱۳۵۶ از زندان بیرون میآید.
۱۱. سال ۱۳۵۷ سال خوبی برای دولت آبادی است. موفق میشود انتشار رمان کلیدر را آغاز کند، آن هم در حالی که این رمان هنوز به پایان کار نرسیده و ضمنا موفق میشود رمان مهم دیگری به نام جای خالی سلوچ را هم به بازار عرضه کند.
۱۲. در دهه ۶۰ دیگر از آن هیاهوهای قبلی خبری نیست و دولت آبادی صرفا در سال ۱۳۶۲ به انتشار رمان کلیدر پایان میدهد و در سال ۱۳۶۸ کتابی سه جلدی به نام کارنامه سپنج را به بازار عرضه میکند. ابتدای دهه ۷۰ وقت عرضه روزگار سپری شده مردم سالخورده است و ضمنا موج ترجمه آثار دولت آبادی به زبان آلمانی آغاز میشود.
۱۳. مهمترین اتفاق برای دولت آبادی در دهه ۸۰ ممانعت از انتشار رمانی با عنوان زوال کلنل بود. کتاب البته به زبان آلمانی منتشر شد و نسخه ترجمه آن در بازار غیرقانونی کتاب در ایران قابل دسترس بود، ولی هیچگاه نتوانست مجوز نشر در ایران را بگیرد. با این حال دولت آبادی از آن روز تاکنون چندین و چند کتاب دیگر هم منتشر کرده که البته هیچ کدام سروصدایی به اندازه بزرگی نام دولت آبادی بلند نکرده است.
کتاب طریق بسمل شدن از محمود دولت آبادی به تازگی منتشر شده است
نظر رهبر انقلاب درباره کارهای محمود دولت آبادی چه بود؟ *
داستان خودتان را هم اگر شما ننویسید، دیگری میآید دروغ مینویسد. همانطور که الان دروغ مینویسند. من میبینم آن آقا برداشته داستانی نوشته. (من خودم خراسانی ام و روستاهای خراسان را میشناسم.) همین آقایی که «جای خالی سلوچ» یا «کلیدر» را نوشته! این، دروغ است.
یعنی تصویری که او از روستای ایران ارائه کرده، این نیست! آمده کتابهای «امیل زولا»ی فرانسوی را خوانده. مال صد سال قبل است امیل زولا. امیل زولا که مال حالا نیست؛ صد سال قبل، آن هم روستاهای فرانسه. این برمی دارد آن را بر روستای سبزوار ایران، منطبق میکند! خوب؛ این دروغ نیست؟ این گزارش غلط نیست؟
کدام روستا را سراغ دارید که در آن، فاحشه خانه هست و مسجد نیست!؟ چنین روستایی شما سراغ دارید؟ جایی را سراغ دارید که مردم آنجا به همه چیز توجه دارند، اما به نماز و روضه امام حسین و شبیه خوانی توجه ندارند!؟ چنین روستایی شما دارید!؟ آن هم سی سال پیش!؟ دروغ نیست این!؟
پی نوشت:
*بیانات رهبری در دیدار اعضای «دفتر ادبیات و هنر مقاومت» حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی - ۲۲ تیر ۱۳۷۱
ارسال نظر